سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/10/22
9:4 صبح

شیخ کلیدار

بدست علی عابد در دسته

بسمه تعالی

یا شیخ ما را فوته ده                                 در بهر عشقت غوطه ده!!.

هرچه فکر کردم آدم چقدر می­تواند جو گیر شود که این چنین بی مغز حرف بزند راه به جایی نبردم. آدم  شیشه هم کشیده باشد این گونه نمی تواند مهمل ببافد. چون سرهنگ نیستی و حقوق میدانی فکر کردی هر چه بگویی حقی. گوسفند هم که باشی رنگ چشمانت متفاوت است. چرا از نگاه تو هنر اینطور تعریف شد. شنیدم در هوای برفی که صبحش مه آلود بود ظریفی فکر کرد می تواند ماهی بگیرد سُر خورد و در رودخانه­ای افتاد که آب نداشت کف رودخانه ماسه­ای یخ­بسته­ای بود که بنا بود در هوای بهاری یخش آب شود. این آب آنقد نبود که بشود درآن ماهی گرفت وخداوند فرمود این­جا یکشنبه ودوشنبه هم میشود ماهی گرفت راوی این روایت ابوهریره قرن 30 بود. یا شیخ باید بگویم، خداوند گوسفندها را نیز چاق ولاغر، دله وتنبل خلق کرد. به برخی شاخ داده و برخی گوش پهنند وبرخی در داشتن گوش، آدمی را به شک می­اندازند. درست است که همه شان دم دارند. اما این دم­ها بر اساس  نوع آغل وتغذیه (فکری، فرهنگی، سیاسی، و.. ) می­توانند، چاق و لاغر، کوچک و بزرگ،تمیز و کثیف باشند. به انسان که می­رسیم به یاد روایت مشهور حضرت امیر (ع)می­افتم که فرمودند: در بین مخلوقات خداوند دو چیز را با عظمت وبا شکوه خلق کرد. اول آسمان، بعد انسان که از آسمان هم بزرگتر و با شکوه­تر است. حالا گوسفند هم که باشیم می­دانیم، هنر از مخلوقات این انسان با شکوه است. اما این انسان همیشه انسان نمی­ماند گاه پنچر شده (بل­هم اضل) می­شود. خداوند این مخلوق با شکوهش را به ارزشی و غیرارزشی تقسیم کرده است. اما بنده بی ارزش خداوند همه را مساوی دید. فکر کرد چهار نفر انسانهای صورت زیبا کف بزنند ما را حالی دادندی. یادش رفت که:

حضرت امیر(ع) فرموده­اند: ما در زمان پیامبر(ص) وقتی پرچم حق بالا رفت، حتی با نزدیک ترین خویشانمان در افتادیم و گفتیم از این به بعد تقسیم ما بر اساس خون و نژاد نیست. بعد از این ما از دو امت متفاوت­ هستیم. چرا که به ارزش­های متفاوت معتقدیم.

 یادش نبود که:

قرآن کریم می­فرماید: مردم با هم بودند و همه اهل فساد و خرابی!! انبیاء آمدند و دو دسته شان کردند. پیامبران به بعضی از آدم­ها توهین هم کردند، اما از اصل بشریت دفاع کرده­اند، آن­هم به خاطر این­که براین باور بودند صیرت بشر مهم­تر از صورت اوست. اما آدم­های که پیامبر نیستند وادعای پیامبری دارند؛گاه دیده شده لباس پیامبری بر تن کردند، می­گویند: صورت بشر کافی است. به نظر می­رسد این آدمها رفاقتی با اباحگران، همجنس بازان و...دارند. این آدم­ها از تقسیم بندی جهان به حق و باطل فراریند. دزدها را با کسی که مالش، ناموسش، شخصیتش به یغما رفته را یکی می­دانند. به نظر این­ها نه حقی هست ونه باطلی. منافع خودشان از حق  بسیار مهمتر است. آنها در ظاهر می­گویند از کارت زرد و قرمز و خاکستری هم نمی­ترسیم ولی من حاضرم در محضر تمام بشریت سوگند یاد کنم که آنها از موش هم می­ترسند واز خرگوش هم ترسو ترند. اگر پشه­ای به جانشان بیفتد احترام خودشان هم نگه نمی­دارند. چه رسد به صورت بشر. هنر و هنرمند هردو خوبند، در صورت، بسیاری از آنها نیکی­اند، هدیه هستند، نفیسه­ا­ند( خوشگلند مامانیند) اما سیرت که آمد هر دو را خوب دیدند زر مفت بیش نیست. این­ها چون در وزارت ارشاد برای احترام به کلمه جلاله الله و سانسور کلمات رکیک و زشت ازسه نقطه استفاده کردند برایشان سوء تفاهم شده که هنر یعنی تساوی حق و باطل، خیر وشر، شیخ و رقاص؛ وهنرمند یعنی کسی که بتواند حق و باطل را مساوی نشان دهد. خوشبختانه این آدمک­ها نمی­دانند، هنرمند انسان و انسان هنرمند که بندگی خدا کند، حق در او حل می­شود. باطل از او گریزان است. واما بشری که حق و باطل را یکی می­داند او هرگز رنگ وبوی هنر نمی فهمد. فن رقّاصی می­داند. رقّاص ماهری است که رقاصان خنّاس از او خوششان آمده. در پایان جهت یاد آوری باید بگویم: بعد از فتح مکه همه بخشیده شدند به جز  شاعرانی که شعر مبتذل و توهین آمیز گفته بودند. پیامبر امر فرمودند هر جا که هستند آنها را به قتل برسانید ولو این­که به پرده کعبه آویخته باشند.